رعاية متكاملة لجميع جرحى الوطن

رویدا.. به چه گناهی پای خود را از دست داد.

رویدا، پانزده سال است، دختری در سن گلها است و برای چشن عروسی آماده است. و به پوشیدن لباس سفید عروسی رؤیا می کند تا به زیباترین روخی هویدا و به خانه جدید خود وارد شود. قبل از چشن عروسی، رویدا داشت در طبیعت به سوی آینده قدم می زند، پای او به نارنجک خوشه ای خورد و پای خود را از دست داد، واین اولین پا به سوی آینده می کشاند که همه آرزوهای آینده اش بر باد داد، و به جای اینکه او را به خانه بخت ببرند به بیمارستان بردند وپای خود قطع شد. رویدا یک دختر روستایی از منطقه رازح در استان صعده است که تمام وقتش همراه دوستش به جمع آوری هیزم و چراندن گوسفندان در کوه ها سپری می کند. زندگی رویدا ساده و خوش بود، ولی پس از دست دادن پای خود نتوانست زندگی معمولی خود را سپری کند و زندگی ساده و امیدوارانهء او به زندگی اندوه و ناامیدی تبدیل شد. امروز رویدای معلول می گوید: خدا را شکر، یک پای مصنوعی دارم، اما شادی من تمام نشد، وهمه رؤیاهای آینده من بر باد رفت. آنگاه از گلی که به پانزده سال نرسیده اشکی پر از درد و اندوه بر روی حرفهای خود مانند شبنم می ریزد.

You might also like